ساخت فیلم های معنویت گرا منحصر به هالیوود و بالیوود نیست. کشورهایی مانند چین، ژاپن و مکزیک که دارای ادیان و آیین های کهن به شمار میروند سوژه های روحی و باطنی به گونه ای قابل توجه در فیلم هایشان دیده میشود.

وجود تعداد 38 هزار سالن سینمایی در آمریکا و 14 هزار سالن در کشور هند (مجموعا 52 هزار سالن) نشان میدهد که صنعت سینما در دنیای امروز جایگاه ویژه ای دارد. تحلیل این آمار آن گاه روشن می شود که بدانیم تنها در این دو کشور هر سال بیش از 2000 فیلم سینمایی تولید می شود. یعنی اگر از سینمای اروپا صرف نظر کرده و سینماهای محلی را در نظر نگیریم، هر سالن سینمایی روزانه 5 حلقه فیلم جدید فقط از هالیوود و بالیوود برای اکران در اختیار دارد.(نشریه سینمایی اسکرین دیلی، به نقل از ایسنا)

پاره ای از جریانها خود اقدام به تولید فیلم های سینمایی می کنند. از جمله فرقۀ شیطان‏پرستی خود اقدام به تولید فیلم‌های باران شیطانی(1975)، دکتر دراکولا (1981) ،‌گفت وگوی شیطان(1995) و مجموعۀ تلویزیونی شیطان در حومۀ شهر(2000) کرده است که گاهی افراد شاخصی هم‌چون آنتوان لاوی (بنیان‌گذار فرقۀ سیتنیسم) و پیترگیلمور (مسئول کنونی کلیسای شیطان) در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته‌اند.

برای فهم دقیق تر نقش سینما در گسترش معنویت های نوپدید، نگاهی به چند فیلم معنویت گرا که پاره ای از تلویزیون ایران نیز پخش شده اند، سودمند است.

بانوی خانۀ خاکستری

این فیلم سینمایی که محصول 2008 کانادا و در ژانر خانوادگی ساخته شد زمستان 90 ازشبکه تهران پخش شد. 

نقش اول فیلم را عضو فرقه ساینتولوژی، هنرپیشه مشهور هالیوود کاترین بل(Catherine Bell) ایرانی الاصل است بعهده دارد،


داستان فیلم مربوط به زنی جادوگر(کاساندرا نایتینگل) است که به حل مشکلات دیگران همت گماشته و به مرور پناهگاه مردمان شهر میشود. این زن مالک ساختمانی قدیمی است که رازآلود و جادویی است. کاساندرا زن اسرارآمیزی است که رفتارش با بقیه مردم این شهر فرق می کند. او به آدم های شهر که از او کمک می طلبند برای رفع مشکلاتشان راهکارهایی پیشنهاد می دهد که اگرچه در ابتدا بی ارتباط و نامأنوس به نظر میرسند اما این راهکارهای رمزآلودش معمولا موثر واقع می شوند و مشکلات افراد حل می شود. چرا که کاساندرا معتقد است قوای فوق طبیعی و جادویی که در طبیعت وجود دارد قادرند مشکلات و بن بست ها را برداشته و زندگی را زیبا و سرشار از خوشبختی کند، کاساندرا چنان در شهر به شهرت میرسد که مورد توجه شهردار شهر مارتا تینزدل قرار گرفته است و با او ازدواج میکند و حتی از شهردار محبوب شهر در میان مردم بیشتر مقبولیت می یابد.

ندای درون

ولی با همه اینها از یه چیزی خوشحالم اونم اینه که همه غر و نقامو به خدا زدم همه دلخوریام و دق دلیامو سر خدا خالی کردم و به کسی دیگه نگفتم!

فیلم سینمایی « ندای درون » که نام اصلی آن «Conversations With God» به کارگردانی استـفـان سـیـمـون و محصول سال 2006 آمریکاست مربوط به تجربه روحی یکی از رهبران معنویت های نوپدید به نام نیل دونالد والش است. این فیلم چند بار از تلویزیون ایران در مناسبت های مذهبی به نمایش درآمد؛ از جمله روز جمعه یازدهم آذر 90 یعنی ششم محرم از شبکه یک سیما پخش شد. نیل والش مرد میانسالی است که دچارتصادف رانندگی شده و گردنش می شکند. او که باید تا مدتها ازانجام کارسنگین خودداری کند، شغلش را ازدست می دهد و قادربه پیدا کردن کاری مطابق با آمادگی بدنیش نمی باشد.

پس ازمدتی خانه و زندگی خود را ازدست می دهد و به کیسه خوابهای اطراف شهرمی پیوندد تا اینکه در شرایط بسیار سخت خدا با او سخن می گوید و در حقیقت خدا از درون او به صورت نداهای درونی با او گفتگویی را آغاز می کند و نیل مثل پیامبری آنها را می نویسد و در اختیار مردم قرار می دهد و از محل فروش کتابش به ثروت زیادی دست پیدا می کند و سمینارهای معنوی برای دوستداران آثارش ارائه می دهد.این فیلم نه فیلمی بی طرف، بلکه فیلمی ترویجی تبلیغی برای گسترش اندیشه والش و بزرگنمایی از آثار و افکار وی به شمار میرود.

.

تصویر والش در حالی که گردن شکسته و اتلبندی شده خود را به پشت صندلی پارک تکیه داده و حیرت زده به آسمان نگاه میکند، نشانگر روح درمانده وی است که لازم است با خداشناسی درمانش کند. اما درمانی که در فیلم تجویز میشود نگرش والش به خدا در کتاب گفتگوی با خداست که به عنوان کتابی تحول آفرین معرفی می شود.


والش اگر چه اصلی ترین کتابش دربارۀ خداست (با عنوان گفتگوی با خدا)، اما تحریف آمیز ترین تصویر از خدا در اندیشه های والش بیان شده است. وی اگر چه در ظاهر به خدا دعوت می کند، اما حتی اعتقاد به خدا را نیزلازم نمی داند و با وقاحت در کتابش می گوید: « به هیچ وجه لازم نیست به خدا اعتقاد داشته باشید. شما آزاد هستید.» (دونالد والش، وقتی همه چیز تغییر می کند، ص120)

والش در کتابش نسبت فریب و دروغ به پیامبران الاهی می دهد و نه تنها معنویت بر آمده از دین را نمی پذیرد، بلکه خود دین را هم انکار می کند و منکر حقیقت دین است و معتقد است که دین، ساخته و پرداخته آخوندها و کشیش هاست، و از طرف دیگر منکر رستاخیز شده و بهشت و جهنم را در رنج های دنیوی و خوشی های این جهانی تفسیر می کند و صریحا می گوید که خدا هیچ گاه از شما بازخواست نمی کند؛ چرا که هدف شما کسب شادی در زندگی است و هر آن چه که شما را به تمتع بیشتر و هوی خواهی بیشتر کمک کند، ماموریت شما پرداختن به آن است. چنان که در فیلم راز ـ که متاسفانه آن هم چند بار از رسانه ملی پخش شده است ـ می گوید: خداوند هیچ ماموریتی از پیش برای شما تعریف نکرده است و در مورد شما قضاوت نخواهد کرد، پس هدف زندگانی شما پرداختن به اموری است که شما را به کامیابی بیشتر برساند و بس.

والش اساس معنویت خود را از عرفان جادویی کابالا ـ عرفان یهود ـ گرفته است و تعصب خاصی نسبت به آیین یهود دارد. باورهای والش، التقاطی از باورهای کابالا، کریشنا مورتی و سای بابا است. ازهمین رو آسیبهای بسیاری از عرفان ها را در خود گنجانده است. وی همسو با نظام تمدنی غرب براین باوراست که خداوند انسان ها را همان گونه که هستند می پذیرد، بنابراین نیاز به تکامل را نفی می کند. در فیلم راز او آشکارا می گوید که هدف انسان تجربه لذت است، پس اگر با خوردن یک ساندویچ کالباس لذت می برید به خاطر خدا این کار را انجام دهید. بنا بر این اصل ایده های والش مبتنی بر اومانیسم یا انسان محوری است نه خدا محوری و تعالی بخشی. وی خدا را در انرژی خلاصه می کند و خدایی را به دیگران معرفی می کند که دارای هستی فیزیکال و مادی است و هر چه به انسان سرخوشی بیشتر بدهد، خدا از هم از او راضی است.

در یک کلام والش انسان ها را به بندگی خدا دعوت نمی کند، بلکه آن ها را به "خود خدایی" تشویق می کند.

سریال پنجره

زمستان 90 سریال پرمخاطب «پنجره» از شبکه تهران پخش شد که چندی بعد تکرار آن از بعضی شبکه های استانی نمایش داده شد. این سریال که به موضوع موفقیت پرداخته بود از ابتدا خود را به یکی از مفاهیم معنوی در آثار پائولو کوئلیو(مفهوم افسانه شخصی) گرده زد. یکی از بازیگران به دیگری توصیه می کند این کتاب را بخوان که می تواند زندگی تو را متحول کند. هر چند در این فیلم اسم نویسنده به صراحت ذکر نمی شود، اما عدم ذکر نام کوئیلیو نه تنها باعث ناشناخته ماندن نویسنده و فکر وی نمی شود؛ بلکه با این ترفند عطش مخاطب زیاد می شود و علاقمند می شود ببیند این کتاب چیست؟ نویسنده کدام است؟ و این چه راهکاری است که که می تواند زندگی انسان ها را متحول کند.

یکی از بازیگران خطاب به دیگری چند بار از این کتاب تعریف و تمجید می کند و می گوید این کتاب از یک نویسنده مشهور خارجی است. در فراز دیگری از فیلم از مهمترین آموزه معنوی کوئیلیو نام برده می شود و پدر و پسر به توضیح و تفسیر آن می پردازند که در نهایت بدون این که تفاوت کتاب مثنوی و کیماگر بیان شود و توهمی بودن افسانه شخصی مورد کنکاش قرار گیرد به این مفهوم مهر تایید زده می شود. متاسفانه عین جمله کوئیلیو در کتاب کیماگر چند بار در فیلم نشان داده می شود و به صورت پررنگ و به عنوان تنها ماموریت الهی که برای انسان تعریف شده چند ثانیه دوربین بر آن زوم می کند. در ادامه داستان، روحانی فیلم که مشاوری دلسوز و جوان پسند است به جوانی که به مطالعه رمان های معنوی رو آورده می گوید؛ این کتاب زندگی او را نیز متحول کرده و او با این کتاب زندگی کرده است و حتی قدمی فراتر گذاشته و می گوید که استاد فقهش ـ که علی القاعده مجتهد مسلم است ـ هم عاشق این کتاب شده است.


حمزه شریفی دوست


سایت: عرفان های نوظهور