چیزی به انتهای سعادت نمانده است
چیزی در این راه، به غایت نمانده است
طاقت بیار رفیق،سختی این راه پر خطر
چیزی برای رسیدن به طراوت نمانده است.
سلطان علی نایبی
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
چیزی به انتهای سعادت نمانده است
چیزی در این راه، به غایت نمانده است
طاقت بیار رفیق،سختی این راه پر خطر
چیزی برای رسیدن به طراوت نمانده است.
سلطان علی نایبی
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
عشق انسان را پریشان می کند
خانه های خشتی ویران می کند
خانه ای سازد جنسش از بلور
عشق حیوان را انسان می کند
عشق نورانی نورت می دهد
کلبه تاریک،چراغان می کند
عشق یعنی خیره در نور «یکی»
از «یکی گشتن» به جانان می کند
عشق یعنی گمشتن در خویشتن
هر مریضی «عشق» درمان می کند
«عشق» یعنی از «گل سرخ » یک سبد
روز «جمعه» عشق مهمان می کند
عشق بر یک معنی «یکتا» می شود
نایبی رو سوی «قرآن» می کند.
سلطان علی نایبی
جمعه ساعت ۱۰:۳۲ شب
۱۸ تیرماه ۹۵
تمام شــــــــــــــــب نگاهم خیــره گشته
به دنبال غــــــــــــــــم دیریــــــنه گشته
غم «عشـق خـــــــداوند» در سرم بود
از «اندیشه» گذشت در «سینه» گشته
ســـــــــلام من به «ابراهــــیم ادهـــم»
که در «بازارعشـــــــــق » آئینه گشته
سلام من به «مولانای بلـــــــــــــخی »
که زانویش زسجده «پینه» گشــــــــته
سلامی هم به «مـــــــــجنون» می نمایم
که خون از «عشق لیلی» دیــــــده گشته
بدان ای نایبی عاشــــــــــــق کسی است
که قلب او ز«عشق» بی کیــــــــــنه گشته
سلطان علی نایبی
۲۰ -۴- ۱۳۹۵
ساعت ۷:۴۸ بعد ازظهر